به گزارش بازخوان، به نقل از شرق، محمد رضا خاتمی در گفتوگويي تفصيلي، اصليترين برنامه اصلاحطلبان را گفتوگو با اصولگرايان براي رسيدن به تفاهم بر سر مشتركات دانست.
نايب رئيس مجلس ششم از روحاني هم خواست كابينه اي با حضور اصولگرايان تشكيل دهد.
گويي تجربيات دوران پرفراز و فرود ۷۶ تا ۹۶، دبير كل پيشين حزب مشاركت را به نقطه اي رسانده كه تعامل را از بهترين راهحلها براي آينده سياسي ايران بداند.
روند اصلاحطلبی بعد از انتخابات ۲۹ اردیبهشت به کدام سمتوسو خواهد رفت؟ اگرچه در چهار سال اول دولت روحانی، گشایشهایی در فضای سیاست داخلی صورت گرفت؛ اما به هر دلیلی، کار سیاسی مانند گسترش تشکیلات، کنگره، عضوگیری و… به آن معنا رونق نداشت. البته احزابی مانند اتحاد، ندا و… مجوز گرفتند؛ اما در همینها هم مثل گذشته فعالیت حزبی را شاهد نبودیم. یکی از پایههای اصلاحطلبی، انسجام، آموزش هواداران اصلاحات و تربیت مدیر برای فرصتهای آینده است و اینها در تحزب معنا مییابد. اصلاحطلبی چقدر در این وجه پیشرفت داشته است؟
معمولا در تحلیلها یا مقایسههایی که صورت میگیرد، یک مشکل وجود دارد و آن این است که میخواهیم وضعیت فعلی را با سالهای ۷۶ تا ۸۴ مقایسه کنیم و وقتی با آن مقایسه میکنیم، نه فقط در حوزههای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، بلکه در اقتصاد، سیاست خارجی و مسائل امنیتی هم تفاوت بزرگی مشاهده میکنیم. در واقع دوران اصلاحات، ما را بد عادت کرده است. آن دوران هشتساله را که بخشی از اصلاحطلبان در دولت و مجلس حضور داشتند، باید مانند یک تابلو روی دیوار نصب کنیم که بخشی از آن، خاطرات ما و بخشی دیگر، هدفی است که باید دوباره به آن برسیم. وقتی قرار شد وارد انتخابات ۹۲ شویم، هم ما و هم آقای روحانی بر این اعتقاد بودیم که باید هشت سال کار کنیم تا به شرایط قبل از دولت احمدینژاد برگردیم. حالا مشخص شده شاید به زمان بیشتری هم نیاز باشد؛ اما شرایط ما در مقایسه با سالهای ۸۴ تا ۹۲ تا حدی بهبود یافته است. این نکته را بگویم که در آرمان اصلاحطلبی، توسعه سیاسی به یک معنا اولویت دارد. هرچند توسعه باید متوازن و در همه زمینهها انجام شود؛ اما همه ما این باور را داریم که اگر توسعه سیاسی داشته باشیم، میتوانیم سایر اشکال توسعه را نیز دنبال کنیم. ما اصل توسعه را در چارچوب دموکراسی تفسیر میکنیم. البته توسعه اقتصادی هم بر توسعه سیاسی اثر دارد؛ اما آنچه پشتوانه توسعه است، دموکراسی است. ما یک حکمرانی خوب داریم که اصل اول آن قانونگرایی است. شفافیت، رقابت، مشارکت مردم و اصول دیگری که وجود دارد، به یک معنا همه جزء اصول اصلاحات است که از اصلاحات سیاسی نشئت میگیرد. با توجه به اینکه ابتدای دولت یازدهم، میدانستیم در آن مقطع امکان اینکه به شرایط گشایش سیاسی ۷۶ تا ۸۴ برسیم، وجود ندارد، آرمان خود را توسعه سیاسی قرار ندادیم. البته معتقدیم حداقلهایی باید وجود داشته باشد. به هر حال، در این چهار سال احزاب تا حدی جان گرفتند، رسانهها کمی آزادتر هستند، فضای اجتماعی بازتر شده و مداخلات دولت در برنامههای سیاسی و زندگی مردم کاهش یافته است و فضای عمومی دانشگاهها به سمت مؤلفههای مورد نیاز فضای علمی و کنشگرانه در حرکت است.
پس با وجود اینکه توقع یا به نوعی هدف شما، تحول چشمگیر در این عرصه نبود؛ اما بهبود اتفاق افتاده است؟
وقتی سال ۹۲ تصمیم گرفتیم وارد عرصه انتخابات شویم، هدف ما نجات کشور بر پایه تعامل بین نیروهای درون و بیرون حاکمیت بود که در آن، راست، چپ، محافظهکار و… حضور داشته باشند. هدف ما از انتخاب روحانی بهعنوان نامزد نهایی، حمایت از یک اصلاحطلب دوآتشه که خیلی صریحتر از اصلاحطلبان شناختهشده عمل کند، نبود. او انتخاب شد تا لولایی بین نیروهای عظیم مؤثر در اجتماع که بیرون حاکمیت قرار گرفته بودند و نیروهای درون ساختار رسمی شود. شعار ایشان، یعنی اعتدال، هم بهدرستی انتخاب شده بود تا در این مرحله، سوءتفاهمها، کینهها و مسائلی که در دوران هشتساله دولت قبل ایجاد شده بود، حلوفصل شود و از توان کشور برای جبران عقبافتادگیها بهویژه عقبافتادگیهای اقتصادی، بهدرستی استفاده شود. فراموش نکردهایم که تحریمها چگونه بر مردم و بخشهای مختلف، فشار وارد میکرد و فضای عمومی مأیوسکننده بود. خوشبختانه بخشی از این مسائل، امروز دیگر وجود خارجی ندارد.
ما بعد از تجربیات ۲۰ سال اخیر، به این جمعبندی رسیدهایم که اصلاح امور کشور با حذف هیچ جناحی امکانپذیر نیست. به همین دلیل، حتی در حال بررسی مکانیسمهایی هستیم که در انتخابات مجلس و شوراها، حتما فضا را برای نیروهای مقابل خود هم باز کنیم. بهعنوان مثال، اگر در تهران قرار است ۳۰ نامزد وارد مجلس یا شورای شهر شوند، چرا ما فهرست کامل ارائه دهیم؟ میتوانیم با جناح مقابل صحبت کنیم و بگوییم ما ۲۰ نامزد معرفی میکنیم تا ۱۰ نامزد از فهرست شما هم وارد این نهادها شوند. آنها هم در فهرستهای انتخاباتی خود، مشابه همین کار را انجام میدهند. در این صورت، هیچ وقت مجلس و شورای ما به طور کامل یکدست نخواهد شد. البته در سؤال خود به اکثریتشدن اشاره کردید، در این حالت هم نسبت دو به یک وجود خواهد داشت؛ اما یک پیام مهم دارد و آن اینکه ما در پی حذف رقیب خود نبوده و نخواهیم بود و امکان تعامل، گفتوگو و امکان سازش سیاسی و اجتماعی به معنای واقعی کلمه، ایجاد خواهد شد.
ما دو فرصت برای گفتوگوهای میان دو جریان اصلی را از دست دادهایم؛ یکی دولت اول آقای روحانی و دوم مجلس دهم.
فرصت دولت اول روحانی را که شما از دست ندادید، طرف مقابل از دست داد. اصلاحطلبان و دولت به هر شکل ممکن از تعامل و حضور هر دو جریان دفاع میکنند. از چهرههای شناختهشده اصولگرا هم برای همکاری در دولت دعوت به کار شد و برخی هم وزیر و مسئول شدند. در فهرست اصلاحطلبان مجلس هم چه در تهران و چه در حوزههای انتخابیه، برخی چهرههای اصولگرا بهعنوان سهمیه دولت حضور داشتند. نتیجه مدنظر شما حاصل شد؟
این همراهی ربطی به دولت و غیردولت ندارد. ابتدا باید سراغ حوزههای اشتراکی برویم. در مسئله اقتصادی، بسیاری از نیروهای جریان اصولگرا با اکثریت قاطع جریان اصلاحطلبی، معتقدند وضع اقتصاد کشور مطلوب نیست و راهحلهای مشترکی نیز برای بهبود اوضاع دارند. همه میگویند شما در چارچوب نظام کار کنید، قوانین آمره سر جای خود وجود دارد و خطمشیهای کلی هم داریم؛ اما در شیوههای توسعه اقتصادی میتوانیم به راهحل مشترک برسیم. همه میدانند سرمایهگذاری در داخل کشور و خصوصیسازی از الزامات توسعه اقتصادی است. آنها هم میدانند سرمایهگذاری داخلی و خارجی به فضای امن و ارتباطات جهانی باثبات و اطمینانبخش نیاز دارد.
اما برخی اصولگرایان حتی به خواست مردم که در چند انتخابات اخیر تبلور یافت، توجه لازم را ندارند.
تجربه سالهای ۹۲، ۹۴ و ۹۶ نشان داد اگر عزم و اراده ملی وجود داشته باشد، در طرف مقابل هم با آن کنار میآیند. ببینید آقای روحانی دور دوم هم رئیسجمهور شد. برخی میگفتند تأییدصلاحیت نمیشود یا اگر بشود، انتخابات به سمت دیگری میرود. امروز مجلس دهم و شوراهای پنجم شکل گرفته است. این دید بسیار سختگیرانهای که هر کاری بکنیم طرف مقابل مقاومت میکند، درست نیست. در این صورت، اصلاحات معنا ندارد. ممکن است آنها بگویند از نظر ما اصلاحطلبی این است و ما هم زیر بار نمیرویم و میگوییم اصلاحات چارچوب مشخص، چهرههای اصلی و احزاب با شناسنامه و مشخصی دارد. دعوایی هم نداریم که حتما باید فلان فرد و حزب وارد حاکمیت شوند. اگر نسبت به افرادی حساسیت وجود دارد، درک میکنیم؛ اما همین نمایندگان فعلی و اعضای شورای فعلی هم میتوانند آغازگر این گفتوگوها باشند. قبل از انتخابات آقای جهانگیری، خدمت مقام معظم رهبری رسیدند و خواستند که رابط اصلاحطلبان باشند. آقایان منتجبنیا و رهامی هم دیدار داشتند. آقایان عارف و موسویلاری و آقا سیدهادی خامنهای هم که از نظر اصلاحطلبی کاملا شناختهشده و مورد اعتماد هستند، میتوانند چنین دیدارهایی داشته باشند. مشکل این است که ما نخواستیم این ظرفیتها را فعال کنیم. هدف بسیار مهم اصلاحطلبان در چند انتخابات اخیر، این بوده که این ارتباطات را در درون حاکمیت تقویت کنند. برای همین است که تنش کلامی که گاهی بروز میکند و رئیسجمهور یا رئیس قوه قضائیه موضوعاتی را بیان میکنند یا در مناظرههای انتخاباتی، موضوعاتی بیان میشود، جریان اصلاحطلبی نگران میشود. ما معتقدیم قرار نیست دعوا صورت بگیرد، بلکه قرار است تعامل شود. هیچکس نباید از هویت خود عدول کند؛ اما نباید سطح منازعات هم بیدلیل افزایش پیدا کند.
دامنزدن به مطالبات جامعه از اصلاحطلبان حاضر در مجلس و شوراها و دولت و ایجاد فضایی که در سالهای ۸۲ و ۸۳ ایجاد شد و نوعی سرخوردگی از تحققنیافتن مطالبات را در پی داشت، از اهداف جریان مقابل است. چطور میتوان مانع این اتفاق شد؟
مطالبات در سه سطح قابل طبقهبندی است؛ نخست مطالبات سیاسی که کاملا واقعگرایانه شده است. درست است که در میتینگهای انتخاباتی مباحثی گفته میشود اما من با جوانان حدود ۲۰ سال که صحبت میکنم هیچکس را ندیدهام که ملاک ارزیابی و موفقیت دولت و جریان اصلاحطلبی را تحقق رفع حصر بداند. همه میدانند امکانات دولت چیست اما برای آنها مهم است که ما در پیگیری این مطالبات، چقدر صداقت داریم. من فکر میکنم مطالبات سیاسی ما را زمینگیر نمیکند. یکی از باورهای همیشگی جریان ضداصلاحات این بوده که اگر نگذاریم شعارهای سیاسی اصلاحطلبان تحقق پیدا کند مردم مأیوس میشوند. شور و هیجان انتخابات ۹۶ از ۹۲ و ۹۴ هم بیشتر بود و این نشان میدهد این شیوه آنها دیگر مثل گذشته جواب نمیدهد. دسته دوم، مطالبات فرهنگی و اجتماعی است که خوشبختانه طبقات ذینفع در مسائل فرهنگی و اجتماعی کار خود را پیش میبرند. نهتنها کار خود را میکنند، بلکه اثرگذاریهای بزرگي در سطوح ملی دارند. هنرمندان، فرهنگیان، زنان و جوانان، فعالیتها را شکل میدهند. تنها انتظار آنان این است که اگر اصلاحطلبان در جایی حضور داشتند، خواستههای آنان را نمایندگی کنند. میگویند ما میدانیم مشکلات و مسائل چیست و خودمان این توان و قدرت را داریم تا با ایجاد سمنها و گروههای صنفی، ایدهها را پیش ببریم. گروه سوم مطالبات، اقتصادی است و مطالبات کاملا بهحقی است. اشتغال، خط مطلق فرد، حداقل دستمزد، بیمه و… از آن جمله است و این مطالبات را حتما باید برآورده کرد. تنها جایی که ممکن است مردم عاصی شوند همین حوزه است.
طرف مقابل هم این را خوب میداند و تلاشهایی برای ناکامماندن وعدههای اقتصادی یا دمیدن بر تنور مطالبات چه در انتخابات و چه در چهار سال گذشته داشته است.
اشتباه بزرگ آنها این است که تصور میکنند اگر دولت روحانی موفق نشود، این دولت روحانی و حامیان است که میرود. آنها نمیدانند مانعتراشی در حوزه اقتصاد، میتواند ابعاد گستردهتری پیدا کند. بهتازگی در خبرها خواندم که کمیسیون امنیت ملی گفته موضوع آب در حال امنیتیشدن است. باید بدانیم با وجود همه تلاشهای دولت در چهار سال گذشته، مسئله محیط زیست و اشتغال هم دارد ابعاد امنیتی پیدا میکند. اگر لشکر بیکاران راه بیفتد، برایش تفاوتی نمیکند کدامیک از رؤسای قوا مقابل آنهاست. مردم از کل حکومت توقع حل مشکل را دارند. برای همین من به قسمت اول بحث برمیگردم. باید در گفتوگو با اصولگرایان، این نکته را روشن کنیم که اگر نظام در تأمین حداقلها موفق نباشد، كشور شکست میخورد نه دولت روحانی. اگر همه متوجه این خطر شویم، آن وقت میتوانیم در مسئله اقتصاد، سرمایهگذاری، روابط خارجی سازنده و باثبات، اصلاح قوانین و… به نقاط خوبی برسیم و نان آن را همه میخورند. درست است که دولت در اختیار آقای روحانی است و خاکریز اول هم در برابر مسائل اقتصادی، قوه مجریه و به یک معنا اصلاحطلبانی هستند که از دولت و مجلس حمایت کردهاند و مردم هم از آنها توقع دارند؛ اما مسئله به همه دستگاهها و ارگانها بازمیگردد. اصلاحطلبان ممکن است بر اثر این مطالبات، آسیب ببینند؛ اما اگر اتفاقی بیفتد، دود آن به چشم همه میرود.
بحثهایی هست که دولت دوم روحانی بیشتر رنگ اصلاحطلبی دارد. این فرصت است یا تهدید؟
آقای روحانی شاید از ۹۰ درصد اصلاحطلبان امروز هم اصلاحطلبتر است. به نوعی ما باید دنبال این باشیم که با یک چهره اصلی خود چطور ارتباط برقرار کنیم. ما خوشحالیم که آقای روحانی ایدهها و آرمانهای اصلاحطلبانه را دنبال میکند. نه آقای روحانی، حرفهایی که آقای علی لاریجانی و تعدادی دیگر از اصولگرایان میزنند هم دارای خمیرمایه اصلاحطلبی است؛ اما در مشی و اجرا امیدواریم هم دولت آقای روحانی و هم مجلس جوری به گونهای عمل نکنند که طرف مقابل فکر کند آقای روحانی همه تخممرغها را در سبد اصلاحطلبی چیده است. این اتفاق باعث میشود سوءتفاهمها و اصطکاکها تشدید شود. ما واقعا میخواهیم دولت آقای روحانی دولت آشتی ملی باشد. حضور همه مدیران شایسته اصلاحطلب در عرصههای مختلف کار و تلاش در کشور و بهرهگیری از همه ظرفیتهای ملی که دهها سال برای پرورش آنها هزینه شده است از حسرتهای درونی ماست؛ اما حتی یکی از دوستان توانمندی که میشناسید از این ناراحت نشده که چرا در فلان مسئولیت حاضر نیست. ما از ته دل از موفقیتهای دولت خوشحال میشویم. معتقدیم دولت آینده باید دولت آشتی ملی باشد. البته آقای روحانی حتما خطکشی و مرزبندی روشنی با تندروهایی که عامل اصلی بدبختیهای ایران هستند، ایجاد میکند؛ اما امیدواریم رئیسجمهور با اصولگرایان معتدل نیز وارد تعامل شود.
با توجه به فشارهای کمسابقه اخیر به رئیسجمهور منتخب دور دوم، کار برای این نوع تعاملات سختتر نشده است؟
درست است؛ اما آقای روحانی خارج از فضاهای بیرونی، در درون به این مسائل توجه میکند و چه در ارتباط با ارکان حاکمیت و چه پاسخگویی به مجلس و مردم، ملاحظات لازم را دارد.
گفتید دولت، یکی از فرصتهای موجود برای گفتوگوهای ملی و تمرین همکاری است. فکر میکنید چقدر در این چهار سال، چنین فضایی فراهم شود؟
ما توقع داریم دولت بتواند بدون تنش کار کند. این یعنی باید آن حساسیتهای لازم را در نظر گرفت. توقع از دولت این است که با دولت آشتی ملی زمینه را برای تغییر فضای سیاسی فراهم کند. چقدر زیباست که وزیری از اصلاحطلبان نباشد؛ اما مجری توسعه سیاسی کشور باشد. این باعث میشود اعتماد به یکدیگر افزایش پیدا کند و در دولت ائتلافی آشتی ملی همه احساس کنند دولت متعلق به آنهاست. در دوره بحرانی پیشروی ما، تنها امیدی که میتوان داشت، ایجاد چنین رابطهای میان نیروهای درون کشور است.
We're not around right now. But you can send us an email and we'll get back to you, asap.
تمام مطالب از خبرگزاری های مجاز جمهوری اسلامی ایران بازخوانی شده و مسئولیت محتوای آن بر عهده منبع خبر می باشد. بازنشر مطالب با درج نام و لینک بازخوان آزاد است